صفحه در حال بارگزاری
لطفا صبر کنید ...

حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
صفحه اول سایت ارتباط با ما لیست اعضا صفحه اصلی

اطلاعات نشان ميدهد که شما هنوز عضو اين انجمن نيستيد ...و براي استفاده از امکانات انجمن بايد عضو شويد
براي عضويت سريع اينجا کليک کنيد
عضويت شما در تالار 30 ثانيه طول خواهد کشيد

>بستن اين پنجره<

نام کاربری
رمز ورود
یا »عضویت
» رمز عبور را فراموش کردم




صفحه اصلی / فاطمة الزهراء (س) / حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه

ارسال پاسخ
123»
تعداد بازدید 8076
حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
نویسنده پیام

ammarshia آفلاین
ارسال‌ها : 971
عضویت: 12 /6 /1392
تشکرها : 1007
تشکر شده : 1147
حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
وهابی شیعه های رافضی حتی نمی توانند شهادت را از کتب خودشان اثبات کنند

جواب:
ما حداقل به دو روایت با تصحیح سندی از سوی علما اهل تشیع استناد می کنیم و شبهات در این زمینه را هم مطرح می فرماییم که یکی از شبهات همین است که جدیدا تاکتیکش را وهابی ها یاد گرفتند
تصحیحات سندی بر روایت ان فاطمه صدیقه شهیده
ابي الحسن عليه السلام قال إن فاطمة عليها السلام صديقة شهيدة وأن بنات الأنبياء لا يطمثن ( ن ) هذا الحديث لصحة سنده
مشرق الشمسین بهائی عامل ص 334
بسند معتبر عن الكاظم ( ع ) قال : إن فاطمة ( ع ) صديقة شهيدة ، وهو ظاهر في مظلوميتها وشهادتها
صراط النجاه ج3ص441
صحي : محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن العمركي بن علي عن ، علي بن جعفر ، عن أخيه أبي الحسن عليه السلام قال : إن فاطمة عليها السلام صديقة شهيدة ، وإن بنات الأنبياء لا يطمث
منتقی الجمان ج1ص224
علامه مجلسی در کتاب مراه العقول می گویند :
ثم إن هذا الخبر يدل على أن فاطمة صلوات الله عليها كانت شهيدة ، وهو من المتواترات
ج5ص318

ان فاطمة صديقة شهيدة ، وإن بنات الأنبياء لا يطمثن ) ( 4 ) . والسند صحيح بالاتفاق
حوار مع فضل الله حول الزهرا هاشمی ص101
وفي الصحيح : عن علي بن جعفر ، عن أخيه أبي الحسن عليه السلام ، قال : إن فاطمة صديقة شهيدة ، وإن بنات الأنبياء لا يطمثن
ماساه الزهرا ج1 ص100
37 - عن محمد بن يحيى ، عن العمركي بن علي ، عن علي بن جعفر ، عن أخيه ، عن أبي الحسن ( ع ) : إن فاطمة ( ع ) صديقة شهيدة ، وإن بنات الأنبياء لا يطمئن \" ( 1 ) . قال المجلسيان الأول والثاني ، وهما من أعاظم علمائنا : هذا الحديث صحيح
( 1 ) الكافي : ج 1 ص 458 ، وعوالم العلوم : ج 11 ص 260 ، والرسائل الاعتقادية للخواجوئي : ص 302 و 301 . ( 2 ) مرآة العقول : ج 5 ص 315 ، وروضة المتقين : ج 5 ص 342 .
هم مجلسی اول و هم مجلسی دوم گفته اند حدیث صحیح است
ماساه الزهرا ج2ص68

نتیجه گیری :7 تن از علمای اهل تشیع گفته اند حدیث صحیح است

اشکال شهید برای پیامبر هم ذکر شده است
ما به این شبهه مفصل جواب دادیم

http://kheyme133.ir/Forum/Catgory/84/Post/2469
وکسانی که به ایات رجوع می کنند ایات را ندانسته اند
از جمله ایاتی که استناد می کنند :
ويوم نبعث من كل أمة شهيدا عليهم من أنفسهم . . ( ( النحل 89و طبری در تفسیرش در شرح این ایه می گوید :
قول تعالى ذكره: يعرفون نعمة الله ثم يُنْكرونها اليوم ويستنكرون (يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا) وهو الشاهد عليها بما أجابت داعي الله،
می گوید به معنی شاهد است (یعنی کسی که گواهی می دهد)


منبع سایت خیمه گاه ابوالفضل

حدیث شماره دوم از کتاب دلائل الامامه
( ج 43 باب 7 رقم 11 ) عن دلائل الإمامة للطبري بسند معتبر عن الصادق ( ع ) : ( ( . . . وكان سبب وفاتها أن قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بأمره فأسقطت محسنا ) ) .
صراط النجاه ج3ص441 و کتاب حوار مع فضل الله حول الزهرا هاشمی ص310

وهذه هي الرواية التي أشار الميرزا التبريزي إلى ان سندها معتبر ، ومن قبله أكد الشيخ المامقاني على أن سندها قوي
مرآة الكمال : ج 3 ، ص 267
روایت را میرزا تبریزی گفته است معتبر است و شیخ مامقانی گفته است سندش قوی است

نتیجه گیری:4 تن از علمای اهل تشیع گفته اند روایت صحیح است

اشکال بر سند :

اشکال امده است این جا بن سنان که محمد بن سنان است که سید خوئی تضعیفش کرده است
جواب : .بن سنان ما دو تا داریم یکیش عبدالله بن سنان است که ثقه هست و منظور این جا عبدالله است نه محمد ، چون استاد راوی ما بعد است
قدرت تمییز را علما فرموده اند :
( 1 ) ولا يقال هنا : إن السيد الخوئي ( قدس سره ) يقول في بيان المقصود من ( ابن سنان ) عند الاطلاق : ( ابن سنان قد يطلق على عبد الله بن سنان ، وقد يطلق على محمد بن سنان ، والتمييز بينهما إنما يكون بملاحظة الطبقة ، فما كان في هذه الروايات عن الباقر أو عن الصادق ، أو من كان في طبقتهما ، فالمراد به عبد الله بن سنان . كما إن من كان فيها عن أبي الحسن الرضا ، ومن بعده فهو محمد بن سنان . وما كان عن أبي الحسن موسى عليه السلام ومن في طبقته فهو مشترك فيه ، وقد يتعين ذلك بالراوي ، فان كان الرواي لم يدرك أبا الحسن عليه السلام وكان متأخرا عنه ، فالمراد بابن سنان في ذلك المورد هو محمد بن سنان ) ( معجم رجال الحديث : ج 22 ، ص 190 ) . وعبد الله بن سنان يعد من أصحاب الامام الصادق عليه السلام وقد عاش في زمن الامام الكاظم عليه السلام بل وروي عنه أيضا ، ومحمد بن سنان يعد من أصحاب الامام الكاظم والرضا والجواد عليهم السلام ، وعبد الرحمن بن أبي نجران يعد من أصحاب الامام الرضا والجواد عليهم السلام ، وبناء على ذلك وبملاحظة الطبقة لابد من حمل من روى عنه عبد الرحمن على محمد بن سنان ، فنحكم بضعف الرواية . إنه يرد على ذلك أن هنا خصوصيه
خوب : خلاصه این که عبدالله بن سنان از اصحاب امام صادق است و مدتی امام کاظم اما محمد بن سنان از اصحاب امام کاظم و رضا و جواد است در این روایت معلوم است که عبدالله بن سنان است چون از امام صادق ع نقل شده است

نتیجه گیری : هیچ اشکالی بر روایت نیست
----------------------------------------------------------------------------------------------------

قضیه شهادت از منظر اهل تشیع ثابت شده است و همانطور که علامه مجلسی فرموده است متواتر است
امضای ammarshia خدا رهبر انقلاب حضرت امام خامنه ای را حفظ بفرما...

پنجشنبه 22 اسفند 1392 - 18:13
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده:
تشکر شده: 3 کاربر از ammarshia به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: kheymegahabalfazl & hezbollah & maedeh &

ammarshia آفلاین
ارسال‌ها : 971
عضویت: 12 /6 /1392
تشکرها : 1007
تشکر شده : 1147
پاسخ : 1 RE حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
مطلبی از یادم رفت از حر عاملی که اتفاقی دیدم که گقتنش عیب نیست
حر عاملی در کتاب تخلیص الشافی ج3 ص 156 قضیه این که عمر زد و محسن شهید شد روایات های شیعه مستفیض هست و اختلافی هم ندارند
روایات مستفیض است
علامه مجلسی می گوید روایات متواتر است
خوب پس از نظر شیعی هیچ عیبی نیست ..

امضای ammarshia خدا رهبر انقلاب حضرت امام خامنه ای را حفظ بفرما...

پنجشنبه 29 اسفند 1392 - 21:25
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از ammarshia به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: hezbollah / kheymegahabalfazl /

ammarshia آفلاین
ارسال‌ها : 971
عضویت: 12 /6 /1392
تشکرها : 1007
تشکر شده : 1147
پاسخ : 2 RE حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
اینم متنی که از کتاب حوار مع فضل الله پیدا شد در مورد سحن شیخ طوسی:
تلخيص الشافي للشيخ أبي جعفر محمد بن الحسن الطوسي ( المتوفي سنه 460 ه ) سلام الله عليها ، وقد روي أنهم ضربوها بالسياط ، والمشهور الذي لا خلاف فيه بين الشيعة إن عمر ضرب على بطنها حتى أسقطت فسمي السقط محسنا ، والرواية بذلك مشهوره عندهم ، وما أرادوا من إحراق البيت عليها حين التجأ إليها قوم وامتنعوا من بيعته ، وليس لاحد أن ينكر الرواية بذلك لأنا قد بينا الرواية الواردة من جهة العامة من طريق البلاذري وغيره . ورواية الشيعة مستفيضة به لا يختلفون في ذلك


امضای ammarshia خدا رهبر انقلاب حضرت امام خامنه ای را حفظ بفرما...

جمعه 01 فروردین 1393 - 09:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از ammarshia به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: hezbollah /

kheymegahabalfazl آفلاین
ارسال‌ها : 3047
عضویت: 15 /4 /1391
تشکرها : 1059
تشکر شده : 2211
پاسخ : 3 RE حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
روايتِ ابن قُولُوَيْه قمي (متوفّاي 367 هـ):

لَمّا اُسْرِيَ بِالنَّبيِّ‌صلّي‌الله‌عليه‌وآله إلَي السَماءِ قيلَ لَهُ: ... وَ أمَّا ابْنَتُکَ، فَـتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ يُؤْخَذُ حَـقُّها غَصْباً الَّذي تَجْعَلُهُ لَها وَ تُضْرَبُ وَ هِيَ حامِلٌ وَ يُدْخَلُ عَلَيْها وَ عَلي حَريمِها وَ مَنْزِ لِها بِغَيْرِ إذْنٍ. ثُمَّ يَمَسُّها هَوانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لا تَجِدُ مانِعاً وَ تَطْرَحُ ما في بَطْنِها مِنَ الضَرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذلِکَ الضَرْبِ.

هنگامي که پيامبرصلّي‌الله‌عليه‌وآله به سوي آسمان سير داده شد، به او گفته شد: ... و امّا دختر تو، پس به او ظلم مي‌شود و [از حقّش] محروم مي‌گردد و حقّش ـ که تو براي او قرار داده بودي ـ ، غاصبانه از او گرفته مي‌شود و در حالي که باردار است، کتک زده مي‌شود و [ظالمان و غاصبان،] بدون اجازه به حريم و خانه او وارد مي‌شوند؛ سپس ذلّت و خواري به وي مي‌رسد و مانعي [در برابر ظلم ظالمان] نمي‌يابد و فرزندي که در شکم دارد، به خاطر ضرب و شتم، فرو مي‌اندازد و او (حضرت زهراعليهاالسّلام) به خاطر همين ضرب و شتم، خواهد مُرد.
(کامل الزيارات، بابُ نوادر الزيارات، حديث 11 .)

تصحيح سندي روايات كامل الزيارات

مرحوم ابن قولويه عليه در مقدمه كتاب مي‌فرمايد :
وقد علمنا انا لا نحيط بجميع ما روي عنهم في هذا المعنى ولا في غيره ، لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته ، ولا أخرجت فيه حديثا روي عن الشذاذ من الرجال ، يؤثر ذلك عنهم عن المذكورين غير المعروفين بالرواية المشهورين بالحديث والعلم .
من به تمامي رواياتي كه از اهل بيت عليهم السلام در باره زيارت و غير آن نقل شده است ، احاطه ندارم ؛ ولي هر آن چه را كه در اين كتاب آورده‌ام ، از طريق افراد موثق از اصحاب ما است و هيچ روايتي را كه از افراد مجهول كه اخبار ائمه را از راويان غير معروف در روايات و غير مشهور در علم و حديث گرفته‌اند ، نقل نكرده‌ام .
كامل الزيارات ، جعفر بن محمد بن قولويه ، ص 37 .

بنابراين تمام روات موجود در اسانيد كتاب نيز ابن قولويه مورد وثوق هستند ؛ چنانچه آقاي خويي در اين باره مي‌فرمايند :
فإنك ترى أن هذه العبارة واضحة الدلالة على أنه لا يروي في كتابه رواية عن المعصوم إلا وقد وصلت إليه من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله .
اين عبارت ، دلالت روشني دارد بر اين كه ابن قولويه روايتي را از معصومين عليهم السلام نقل نكرده است ؛ مگر اين كه از افراد موثق از اصحاب ما باشد .
معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 1 ، ص 50 .

و شيخ حر عاملي نيز بعد از اين كه به وثاقت روات تفسير علي بن ابراهيم شهادت مي‌دهد ، در باره روات كامل الزيارات مي‌گويد :
وكذلك جعفر بن محمد بن قولويه فإنه صرح بما هو أبلغ من ذلك في أول مزاره .
و همچنين جعفر بن محمد بن قولويه به وثاقت روات كامل الزيارات شهادت داده است و تصريح او در اول كتاب كامل الزيارات نسبت به تصريح علي بن ابراهيم رساتر است .
وسائل الشيعة (آل البيت) ، الحر العاملي ، ج 30 ، ص 202 .

امضای kheymegahabalfazl
هر که می خواهد شهداء را بشناسد باید داستان کربلاء را بخواند. *شهید سید مرتضی آوینی*



قالَ آلامام مهدي(عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

امام مهدي فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد
یکشنبه 03 فروردین 1393 - 16:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از kheymegahabalfazl به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ammarshia / hezbollah / maedeh /

kheymegahabalfazl آفلاین
ارسال‌ها : 3047
عضویت: 15 /4 /1391
تشکرها : 1059
تشکر شده : 2211
پاسخ : 4 RE حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
مرحوم شيخ طوسي (ره) كه از او به شيخ الطائفه تعبير مي‌شود، نظر او بيانگر مذهب شيعه است و متوفاي 460 هجري است. او مي‌گويد:
و المشهور الذي لا خلاف فيه بين الشيعة: أن عمر ضرب علي بطنها حتي أسقطت فسمي السقط (محسنا). و الرواية بذلك مشهورة عندهم. و ليس لاحد ان ينكر الرواية بذلك و رواية الشيعة مستفيضة به لا يختلفون في ذلك.
مشهوري كه هيچ اختلافي بين شيعيان در آن نيست، اين است كه:
خليفه دوم بر شكم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زد و فرزند او سقط شد و آن فرزند سقط شده را محسن ناميدند. روايات در اين زمينه، نزد شيعه مشهور است. علماء أهل سنت هم در اين زمينه رواياتي را نقل مي‌كنند. در اين زمينه، شيعه، روايات مستفيضه‌اي دارد و اختلافي ندارند.
تلخيص الشافي طوسي، ج3 ص156




هم‌چنين آيت الله مكارم شيرازي نامه اي به ايت الله قزويني كه در مورخ 08/04/1387 در شبكه المستقله بحث داشتند زدند و ايشان فرمودند كه اين عبارت را از قول من در آنجا بخوانيد كه عقيده شيعه درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين است:
إن مسئلة الإعتقاد بمظلومية الزهراء، هي مسئلة ثابتة بطرق صحيحة في كتب الذي ... عليها و ليست هي قضية مستحدثة، بل ثابتة منذ قرون و ...
مسئله مظلوميت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مسئله است ثابت از روايات صحيح و اين قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، قضيه جديدي نيست و در طول قرن‌هاي گذشته اين مسئله ثابت بوده است و مردم و شيعيان و علماء، هر سال در ايام شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، عزاداري مي‌كنند.
امضای kheymegahabalfazl
هر که می خواهد شهداء را بشناسد باید داستان کربلاء را بخواند. *شهید سید مرتضی آوینی*



قالَ آلامام مهدي(عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

امام مهدي فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد
یکشنبه 03 فروردین 1393 - 16:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از kheymegahabalfazl به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ammarshia / hezbollah /

kheymegahabalfazl آفلاین
ارسال‌ها : 3047
عضویت: 15 /4 /1391
تشکرها : 1059
تشکر شده : 2211
پاسخ : 5 RE حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
مورد ديگر را شيخ صدوق (ره) در الامالي، صفحه 134 كه از كتاب‌هاي معتبر شيعه است و علامه مجلسي (ره) در جلاء العيون، جلد 1، صفحه 189 در روايت صحيح نقل مي‌كند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خطاب به خليفه دوم گفت:
و هي النار التي أضرمتموها علي باب داري لتحرقوني و فاطمة بنت رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) و إبني الحسن و الحسين و ابنتي زينب و‌أم كلثوم.
تو بودي كه آتش را روشن كردي بر درب خانه من، تا اين‌كه مرا و همسرم و فرزندانم را به آتش بسوزاني.

ارشاد القلوب، ج2، ص285 ـ هداية الكبري، ص163

علّامه حلّي در زمينه مصائب حضرت زهراعليهاالسّلام چنين مي‌نگارد:
وَ بَعَثَ إلي بَيْتِ أميرِالْمُؤْمِنينَ‌عليه‌السَّلام ـ لَمَّا امْتَنَعَ مِنَ الْبَيْعَةِ ـ فَأضْرَمَ فيهِ النّارَ... وَ ضُرِبَتْ فاطِمَةُعليها‌السَّلام فَألْقَتْ جَنيناً اسْمُهُ: مُحسنٌ...

و هنگامي که حضرت‌عليه‌السّلام از بيعت سر باز زد، سراغ خانه اميرالمؤمنين‌عليه‌السّلام فرستاد و در آن آتش افروخت... و فاطمه‌عليهاالسّلام مضروب شد و جنيني به نام محسن را فرو انداخت.
(شرح التجريد، ص 376 .)


روايتِ شيخ صدوق)متوفّاي 381 هـ(
...
إنّي لَمّا رَأيْتُها ذَکَرْتُ ما يُصْنَعُ بِها بَعْدي کَأنـّي بِها وَ قَدْ دَخَلَ الذُلُّ بَيْتَها وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُها وَ غُصِبَتْ حَقُّها وَ مُنِعَتْ إرْثُها وَ کُسِرَ جَنْبُها (وَ کُسِرَتْ جَنْبَـتُها) وَ أسْقَطَتْ جَنينَها وَ هِي تُنادي: يا مُحَمَّداهْ! فَلا تُجابُ، وَ تَسْتَغيثُ فَلا تُغاثُ.
فَلا تَزالُ بَعْدي مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً باکيَةً تَتَذَکَّرُ (فَتَذْکُرُ) انْقِطاعَ الْوَحْيِ عَنْ (مِنْ) بَيْتِها مَرَّةً وَ تَتَذَکَّرُ فِراقي اُخْري وَ تَسْتَوْحِشُ إذا جَنَّهَا اللَيْلُ لِفَقْدِ صَوْتيَ الَّذي (الَّتي) کانَتْ تَسْتَمِـعُ إلَيْهِ إذا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ.
ثُمَّ تَري نَفْسَها ذَليلَةً بَعْدَ أنْ کانَتْ في أيّامِ أبيها عَزيزَةً.
فَعِنْدَ ذلِکَ يُؤْنـِسُهَا اللهُ تَعالي [ذِکْرُهُ بِالْمَلائِکَةِ] فَنادَتْها (فَيُناديها) بِما نادي (نادَتْ) بِهِ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرانَ فَتَقُولُ:
يا فاطِمَةُ إنَّ اللهَ اصْطَفيکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفيکِ عَلي نِساءِ الْعالَمينَ.
يا فاطِمَةُ اقْنُتي لِرَبِّکِ وَ اسْجُدي وَ ارْکَعي مَعَ الراکِعينَ.
ثُمَّ يَبْتَدِيءُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَيَبْعَثُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ إلَيْها مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرانَ تُمَرِّضُها وَ تُؤْنـِسُها في عِلَّتِها.
فَتَقُولُ عِنْدَ ذلِکَ: يا رَبِّ إنّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَياةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأهْلِ الدُنْيا فَألْحِقْني بِأبي؛ فَيُلْحِقُهَا اللهُ عَزَّوَجلَّ بي فَتَکُونُ أوَّلَ مَنْ يَلْحَقُني مِنْ أهْلِ بَيْتي.
فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَـقْتُولَةً.
فَأقُولُ عِنْدَ ذلِکَ: اللّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَها وَ عاقِبْ مَنْ غَصَبَها وَ ذَلـِّلْ مَنْ أذَلـَّها وَ خَلـِّدْ في نارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَها (جَنْبَـيْها) حَتّي ألـْقَتْ وَلَدَها.
فَتَقُولُ الْمَلائِکَةُ عِنْدَ ذلِکَ آمينَ.


هرگاه که فاطمه را مي‌بينم، به ياد مي‌آورم که بعد از من با او چه رفتاري مي‌شود و همانند اين است که من با او هستم و مي‌نگرم که اهانت، وارد خانه‌اش شده و حرمتش هتک گرديده و حقّش غصب شده و ارثش گرفته شده است. پهلويش شکسته و جنينش سقط شده است.
اين در حالي است که مرا به اندوه مي‌خوانَد؛ ولي جواب داده نمي‌شود و کمک مي‌خواهد و کسي او را ياري نمي‌دهد.
پس همواره بعد از من غصّه‌دار، داغدار و گريان است.
گاهي به ياد مي‌آورد که وحي از خانه او قطع شده و گاهي دوري مرا از خاطر مي‌گذرانَد.
وقتي ظلمتِ شب همه جا را فرا مي‌گيرد، از اين که مانندِ هميشه، صداي مرا ـ که در نماز شب، قرآن مي‌خواندم ـ نمي‌شنود، احساس غربت و تنهايي مي‌کند.
سپس مي‌بيند که حرمتش شکسته شده در حالي که در زمان حيات پدرش عزيز و مورد احترام بوده است.
در اين هنگام است که خداوند متعال، او را با ملائکه مأنوس مي‌گرداند و ملائکه او را ندا مي‌دهند، همان‌گونه که مريم را ندا دادند.
پس مي‌گويند: اي فاطمه! همانا خداوند، تو را برگزيد و پاک و نيکو گردانيد و تو را بر همه زنانِ جهان برتري داد.
اي فاطمه! پروردگارت را همواره عبادت کن و براي او سجده به جاي آور و با رکوع‌کنندگان رکوع نما.
سپس دردهاي او شروع مي‌گردد و مريض مي‌شود.
پس خداوند، مريم را به‌ سوي او مي‌فرستد تا از او پرستاري کند و در بيماري‌اش، با او انس گيرد.
در اين هنگام است که فاطمه‌عليهاالسّلام دست به دعا برمي‌دارد:
پروردگارا! از زندگي خسته شدم و از اهل دنيا ملول گشتم؛ مرا به پدرم ملحق فرما!
پس خداوند متعال، فاطمه را به من ملحق مي‌نمايد و او اوّلين فرد از اهل بيتِ من است که بر من وارد مي‌شود.
سپس بر من وارد مي‌شود در حالي که غصّه‌دار و داغدار و ناراحت است.
حقّ او را به ظلم گرفته‌اند و او را به قتل رسانده‌اند.
در آن هنگام مي‌گويم:
خداوندا! لعنت کن کسي را که به فاطمه ظلم کرده است و عذاب کن کسي را که حقّ او را غصب کرده است و خوار کن کسي را که به او اهانت کرده و حرمتش را هتک کرده است و در عذابِ دوزخت جاودان کن کسي را که به پهلوي او زده و فرزندش را سقط کرده است.
پس در اين هنگام، فرشتگان آمين مي‌گويند.

اَمالي صدوق، مجلس 24 .



امضای kheymegahabalfazl
هر که می خواهد شهداء را بشناسد باید داستان کربلاء را بخواند. *شهید سید مرتضی آوینی*



قالَ آلامام مهدي(عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

امام مهدي فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد
یکشنبه 03 فروردین 1393 - 16:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از kheymegahabalfazl به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ammarshia / hezbollah /

kheymegahabalfazl آفلاین
ارسال‌ها : 3047
عضویت: 15 /4 /1391
تشکرها : 1059
تشکر شده : 2211
پاسخ : 6 RE حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
أن قنفذاً مولى عمر لکزها بنعل السيف بأمره فأسقطت محسناً ومرضت من ذلك مرضاً شديداً، ولم تدع أحداً ممن آذاها يدخل عليها.
قنفذ، غلام عمر به امر مولايش با غلاف شمشير ضربه‌اي بر فاطمه وارد ساخت كه از آن ضربه محسن سقط گرديد و به مرض شديدي مبتلا گرديد كه از آن پس به هيچ ‌يك از كساني كه او را مورد آزار و اذيت قرار دادند اجازه ملاقات نداد.
دلائل الامامة - محمد بن جرير الطبري ( الشيعي) - ص 134

اين روايت از حيث سند صحيح مي‌باشد؛ چون رجال سند عبارتند از:
ـ محمد بن هارون تلعکبري: كه نجاشي در كتاب رجالش صفحه 79 او را توثيق نموده و از خداوند براي او طلب رحمت نموده است.
ـ هارون بن موسى بن احمد: كه داراي وجاهت خاصي ميان علماي ما بوده و ثقه و مورد اعتماد بوده و هيچ طعني بر او وارد نشده است. رجال نجاشي، ص 439.
ـ محمد بن همام بن سهيل: كه نجاشي او را توثيق نموده است.
ـ احمد بن محمد بن خالد برقي: كه از اصحاب اجماع و موثق مي‌باشد.
ـ احمد بن محمد بن عيسي: رئيس القميين و در اعلا مرتبه وثاقت بوده است.
ـ عبد الرحمن بن ابي نجران: نجاشي در باره او گفته است: او ثقه است.
ـ عبدالله بن سنان: به اجماع علماي شيعه او راوي ثقه است.
ـ عبدالله بن مسکان: از اصحاب اجماع و وثاقتش مورد اجماع علماي شيعه است.
ـ أبو بصير اسدي: نيز ثقه و از اصحاب اجماع مي‌باشد.

امضای kheymegahabalfazl
هر که می خواهد شهداء را بشناسد باید داستان کربلاء را بخواند. *شهید سید مرتضی آوینی*



قالَ آلامام مهدي(عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

امام مهدي فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد
یکشنبه 03 فروردین 1393 - 16:38
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از kheymegahabalfazl به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ammarshia / hezbollah / maedeh /

kheymegahabalfazl آفلاین
ارسال‌ها : 3047
عضویت: 15 /4 /1391
تشکرها : 1059
تشکر شده : 2211
پاسخ : 7 RE حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه
خطبه 202 نهج البلاغه
وَ مِنْ كَلاَمٍ لَهُ ع رُوِيَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ فَاطِمَةَ ع كَالْمُنَاجِي بِهِ رَسُولَ اَللَّهِ ص عِنْدَ قَبْرِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ اِبْنَتِكَ اَلنَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ اَلسَّرِيعَةِ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ اَلذِّكْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ
از سخنان امام عليه السلام است‏روايت‏شده كه:اين سخن را امام(ع)در كنار قبر فاطمه عليها سلام،سيده زنان جهان،به هنگام دفن او فرموده،و گويا با پيامبر(ص)سخن مى‏گويد
اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از جانب من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و به‏سرعت‏به تو ملحق شده است، سلام اى پيامبر!از فراق دختر برگزيده و پاكت پيمانه صبرم لبريز شده و طاقتم از دست‏رفته....
اما پس از رو برو شدن با مرك و رحلت تو هر مصيبتى به من برسد كوچك است(فراموش‏نمى‏كنم)با دست‏خود تو را در ميان قبر قرار دادم،و هنگام رحلت‏سرت بر سينه‏ام بود كه‏قبض روح شدى،«فانا لله و انا اليه راجعون‏»:«ما از آن خدائيم و به سوى او باز مى‏گرديم‏».
(اى پيامبر)امانتى كه به من سپرده بودى هم اكنون باز داده شده و گروگان باز پس‏دادم،اما اندوهم هميشگى است و شبهايم همراه بيدارى!تا آندم كه خداوند سر منزل تو راكه در آن اقامت گزيده‏اى برايم انتخاب كند،به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت‏كه امتت در ستم كردن به وى اجتماع كرده بودند،سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس وچگونگى را از وى خبر گير!وضع اينچنين است در حاليكه هنوز فاصله‏اى با زمان حيات‏تو نيفتاده و يادت فراموش نگرديده!
سلام من به هر دوى شما باد!سلام وداع كننده!نه سلام كسى كه يا خشنود يا خسته دل‏باشد، اگر از خدمت تو باز مى‏گردم از روى ملالت نيست!و اگر در كنار قبرت اقامت‏گزينم نه بخاطر سوء ظنى است كه وعده نيك خدا در مورد صابران دارم!


جناب شيخ حبيب الله خوئي (ره) كتابي دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 مي‌گويد: تضافر الأمة علي هضمها
معنايش اين است:
إشارة الي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و إسقاط جنينها.
اين كه امت در حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده‌اند و حق او را پايمال كرده‌اند، اشاره است به شكستن پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين ايشان. منهاج البراعة جناب خوئي (ره) از كتاب‌هاي معتبر است و خود جناب خوئي (ره) از شخصيت‌هاي برجسته است.

و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 اين عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همين تعبير را از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل كرده اند.

آقاي عمر رضا كحاله، از علماي معاصر أهل سنت است، در كتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل مي‌كند.

فاضل معاصر مصري، جناب مأمون غريب در كتاب خلافة علي بن أبي طالب، صفحه 33 نقل مي‌كند.

عبد العزيز شناوي، فاضل مصري در كتاب سيدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل مي‌كند.

امضای kheymegahabalfazl
هر که می خواهد شهداء را بشناسد باید داستان کربلاء را بخواند. *شهید سید مرتضی آوینی*



قالَ آلامام مهدي(عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

امام مهدي فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد
یکشنبه 03 فروردین 1393 - 16:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از kheymegahabalfazl به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ammarshia / hezbollah / maedeh /

s_habibee آفلاین
ارسال‌ها : 2
عضویت: 7 /1 /1393
پاسخ : 8 RE عدم اعتبار حدیث ان بنات الانبیا لم یطمثن
سلام
ابتدا نکاتی مقدماتی را معروض می دارم
قضیه ی مربوط به حضرت فاطمه ی زهرا (س) امری تاریخی می باشد و شایسته است که در بررسی این قضیه تمامی جوانب امر مورد توجه قرار گیرد. در بررسی امری تاریخی انتقاد دو نوع است: 1- نقد اسناد و آثار: انتقاد ظاهری 2- نقد متن: انتقاد باطنی
انتقاد کننده دقیق کسی است که در هر سند دو چیز را تفحص کند: 1- انتقاد مثبت: تحلیل مندرجات سند و سنجش مراد سندآفرین؛ 2-انتقاد منفی: فحص اوضاع و احوالی که سند در آن پدید آمده، و محک زدن صداقت و صحت قول سندساز.
به طور خلاصه نقد سند و متن مهم است

بنابراین این که سند یک حدیث صحیح است دلیل بر صحت متن آن نیز نمی باشد.
زیرا که در دوره غیبت صغری دست بردن در متون قدیم نوشته شده توسط دانشمندان معتمد و درج روایات در آن متون که پیش از آن در دوره صادقین انجام یافته بود، توسط مفوضه صورت می گیرد. حتی نسبت دادن غالی ترین متن به افرادی همچون عبدالله بن ابی یعفور یا احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی نیز کار مشکلی نبود و بسیار هم انجام می شد. گاها حتی فهرست نویسان قرن پنجم از توجه به این جعل غافل مانده و هر دو نسخه را به نویسنده اصلی منتسب ساخته اند.

حال به بررسی روایت إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ. می پردازیم.
این روایت اگر چه صحیح السند است اما متن آن صحت ندارد. و محتوای آن غالیانه می باشد.

برای این که ببینیم غلات و درجه حداقلی آن یعنی مفوضه چه اعتقادی درباره ائمه دارند بهتر است خلاصتا بگوییم که:

1- پیامبر و ائمه از ماده ای متفاوت با سایر بشر و اولین مخلوقاتی هستند که آفریده شده اند (خلقت نوری)
2- تفویض قدرت و مسئولیت امور عالم خلقت بدیشان توسط خداوند
الف: خلق، رزق، میراندن و ...پ
ب: تشریع یا نسخ حکم شرعی، حلال کردن حرام و حرام کردن حلال
ج:آگاهی بر غیب
د: دریافت وحی
ز: دانستن زبان همه انسان ها و حیوانات و پرندگان
ر: توانایی نامحدود و علم نامحدودو و خالق همه چیز و حضور روح آن ها در هم جا

بنابراین همان طور که می بینید مورد اول یعنی خلقتی متفاوت با دیگران و تفاوت آن ها از لحاظ جسمی از اندیشه های مفوضه است که هر دو این گروه ها یعنی غلات و مفوضه مورد طرد حضرات ائمه قرار گرفته اند.

در خصوص روایت حاضر نیز بنده با بررسی روایتی دیگر با محتوایی مشابه،دریافتم که در این روایت دست برده شده است و علی رغم صحت سندی متن آن تغییر کرده است و چند و چون آن را در سطور بالا توضیح دادم.

اما بررسی روایت دیگر که دارای تشابه محتوایی با روایت فوق است:



به این حدیث توجه کنید:
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 460
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ ع أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مَلَكٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ ص فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّي فَطَمْتُكِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُكِ مِنَ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ فِي الْمِيثَاقِ.

ابتدا پرسش این است که: حضرت فاطمه(س) چه فرقی از لحاظ جسمی با دیگر دختران یا زنان دارند که نباید عادت ماهانه ببینند و علاوه بر آن نیز خداوند به ایشان علم خدادای عطا می کند. این همان اندیشه غلات و مفوضه است که خلاصه افکار آنان را در بالا نوشته ام.
ضمن این که ایشان حتی امام هم نیستند تا به قول مفوضه خلقت شان و جسم شان متفاوت از دیگران باشد.

اما بررسی روایت اخیر:
اگر منظور از بهذا الاسناد، اسناد حدیث قبلی باشد به قرار زیر است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِي‏

صالح بن عقبة بن سمعان به قول ابن داود در رجالش ص 552 ثقه است اما از ضعفا روایت می کند
اگر منظور از محمد بن الحسین، محمد بن الحسين بن سعيد باشد وی نیز غالی است (رجال ابن داود، ص: 541‌)

اگر محمد بن یحیی، محمد بن يحيى المعاذي باشد وی نیز مطلقا ضعیف است (رجال ابن داود، ص: 545‌)

عبد الله بن محمد الجعفي‏ نیز کلا ضعيف است (الرجال (لابن داود)، ص: 471)

در مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج‏3، ص: 262 پاورقی شماره 2: في معجم رجال الحديث: عبد اللَّه بن محمّد الجعفيّ: روى عن جابر بن يزيد الجعفيّ و هو ضعيف‏. بنابراین وی از ضعفا روایت می کرده است.

در مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمةج‏4، ص: 428:
و أمّا عبد اللّه: ففي النجاشي في ترجمة جابر: أنّه ضعيف «رجال النجاشي 129/ 332.»، و تبعه‏ الخلاصة «رجال العلامة 238/ 30.»، و الظاهر أنه لكونه من أصحاب جابر، و سريان الغلوّ منه إليه، فيرتفع بارتفاعه عنه، بل أوضحنا جلالته و علوّ مقامه، و يضعفه أيضا رواية جعفر عنه الذي قالوا فيه: روى عن الثقات «3». و يروي صالح بن عقبة عنه كثيرا «الكافي 6: 374/ 1.»، و يظهر من الصدوق أيضا أن كتابه معتمد الأصحاب «الكافي 6: 374/ 1.».


بنابراین در نتیجه گیری عرض می شود که:
بنابراین وجود افراد ضعیف و محتوای غالیانه آن که عبارت است از نداشتن عادت ماهانه و علم خدادادی، حدیث اخیر را غیرمعتبر می سازد و حدیث إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْن بنابر اشتراک محتوا علی رغم صحیح السند بودن از اعتبار می افتد و استناد به آن غیرقابل توجیه است.

نکته بسیار مهم:
(این قسمت را به نقل از آیت الله سید حسین مدرسی طباطبایی می نویسم) یكی آن كه تحلیل ونظر را باید با تحلیل و نظر درست علمی نقد كرد، نه با نقل قول یا با استناد به مألوفات ذهنی. تا آن جا كه به تاریخ و مسائل دوران ائمه اطهار مرتبط می‌شود همه كسانی كه پس از دوران حضور آن بزرگواران تا روزگار حاضر در جامعه تشیع زندگی كرده‌اند از نظر منابع اطلاع و امكانات فحص و حق اظهار نظر، بیش و كم در وضعیت مشابهی بوده و هستند. شاید با این اختلاف كه اهل عصر ما بر بسیاری منابع قدیم دسترسی دارند كه قدما گاه حتی نام آن را هم نشنیده بودند. محدثان شیعه نیز در عصر غیبت صغری و قرن پس از آن، ظاهراً آنچه ارزش نقل داشته است. حتی در متعارضات و متناقضات، در جوامع حدیثی خود جمع آوری و تدوین كرده‌اند. در یكی دو منبع مشهور گمشده نیز اگر فی الواقع نقل و روایت بود كه شق القمر می‌كرد لامحاله شیخ الطایفه در آثار خود نقل فرموده بود. از سوی دیگر،‌ از روزگار غیبت صغری تا اواخر قرن چهارم، اختلاف نظر و درگیری در جامعه شیعه، به خصوص میان دو مكتب فكری كوفه وقم، پاره‌ای از اهم اصول عقیدتی شیعه را در بوته ابهام و اجمال شدید نهاده بود تا سرانجام، عمدتاً به بركت نبوغ علمی شیخ مفید – اعلی الله درجته – و استدلالات و تحلیلات كلامی او، سر و سامان گرفت (هر چند حتی در مكتب فكری او نیز هنوز مسائلی مانند «ثّم جعلت اجر محمّد صلّی الله علیه و آله مودتهم فی كتابك» یا روایت «ما منا الا مقتول او مسموم» جا نیافتاده و وی با ایده اوّل در تصحیح الاعتقاد خود: ٦٨، چاپ تبریز، و با ایده دوم در همان كتاب: ٦٣ صریحاً و شدیداً مخالفت می‌كند). این كه كسی تصوّر كند بزرگان شیعه در قرن چهارم به خاطر نزدیك‌تر بودن به عصر حضور، آگاهی دست اول‌تری از مسائل داشته‌اند اندیشه‌ای به غایت نادرست است. پس این كه یك نظریه معاصر صرفاً به این دلیل رد شود كه فی المثل با گفته شیخ مفید یا بزرگان دیگر شیعه در آن ادوار نمی‌خواند یا با سخن نجاشی در مسأله‌ای كه سه قرن بر زمان او مقدم است مخالفت دارد نقد علمی نیست، چه رسد به آن كه سخنی را به خاطر مخالفت با گفته مرحوم شیخ آقا بزرگ در ذریعه و امثال آن از درجه اعتبار ساقط دانند

این که کامل الزیارات روایانش را توثیق کرده دلیلی بر وثاقت آن ها نمی شود زیرا این روایان در کتب رجالی ضعیفند.

والسلام
پنجشنبه 07 فروردین 1393 - 12:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

kheymegahabalfazl آفلاین
ارسال‌ها : 3047
عضویت: 15 /4 /1391
تشکرها : 1059
تشکر شده : 2211
پاسخ : 9 RE عدم اعتبار حدیث ان بنات الانبیا لم یطمثن
نقل قول از s_habibee
سلام
ابتدا نکاتی مقدماتی را معروض می دارم
قضیه ی مربوط به حضرت فاطمه ی زهرا (س) امری تاریخی می باشد و شایسته است که در بررسی این قضیه تمامی جوانب امر مورد توجه قرار گیرد. در بررسی امری تاریخی انتقاد دو نوع است: 1- نقد اسناد و آثار: انتقاد ظاهری 2- نقد متن: انتقاد باطنی
انتقاد کننده دقیق کسی است که در هر سند دو چیز را تفحص کند: 1- انتقاد مثبت: تحلیل مندرجات سند و سنجش مراد سندآفرین؛ 2-انتقاد منفی: فحص اوضاع و احوالی که سند در آن پدید آمده، و محک زدن صداقت و صحت قول سندساز.
به طور خلاصه نقد سند و متن مهم است

سلام عليكم
با عرض تقدير و تشكر از بابت رديه زدن بر مطالب موجود
دوست عزيز نيازي به اين همه صغرا و كبرا چيدن نبود زيرا اگر مي امديد همان اصل و اساس علوم حديث را مطرح مي كرديد و مي فرموديد علم رجال و درايه و رجال يعني سند حديث و درايه يعني متن روايت و هر كدام هم بايد به طور جداگانه مورد كند و كاش قرار بگيرد به زعم بنده كفايت مي كرده تا شما بخواهيد سخنان خودتان را تنفيض نمايد علي ايحال مطالب شما شالوده علمي دارد اما رديه و نقد هاي شما بر اين روايت نه اساس علمي دارد و نه تاريخي زيرا با هر اين موضوع در تضاد هست كه در ادامه خدمت شما عارض خواهم شد

نقل قول از s_habibee
بنابراین این که سند یک حدیث صحیح است دلیل بر صحت متن آن نیز نمی باشد.
زیرا که در دوره غیبت صغری دست بردن در متون قدیم نوشته شده توسط دانشمندان معتمد و درج روایات در آن متون که پیش از آن در دوره صادقین انجام یافته بود، توسط مفوضه صورت می گیرد. حتی نسبت دادن غالی ترین متن به افرادی همچون عبدالله بن ابی یعفور یا احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی نیز کار مشکلی نبود و بسیار هم انجام می شد. گاها حتی فهرست نویسان قرن پنجم از توجه به این جعل غافل مانده و هر دو نسخه را به نویسنده اصلی منتسب ساخته اند.


دوست عزيز افاضات و بستر سازي جالبي نموديد براي تخطئه كردن درايه الحديث روايت شهادت حضرت زهرا س، اما نكته را حضرتعالي از قلم جا انداخته ايد و ان هم اين مي باشد متن ان رواياتي حتي با اسناد صحيح هم مورد جرح هست كه منوط بر دو امر باشد يا خلاف قران باشد و يا خلاف تواتر حال انكه اين زمينه چيني هاي شما ابكي و ستس هست و علت اين امر هم اين بوده شهادت حضرت زهرا س نتنها در مذهب شيعه به تواتر رسيده است بلكه در مذهب اهل سنت نيز امري مبسوط مي باشد فلذا اينكه بخواهيد با يك جمله سازي فضا را به گونه اي جلوه دهيد كه روايت شهادت حضرت زهرا س مورد دستبرد قرار گرفته اباطيلي بيش نيست به دو دليل زيرا اولا شهادت حضرت به تواتر رسيده است و دوما حضرت عالي بايد يك سند و مدرك و دليلي اقامه نمايد در مورد اينكه روايت مورد تغييراتي قرار گرفته است كه اصل ان روايت چيست و چه بوده و به واسطه چه كسي تغيير پيدا نموده و چه مطالب به ان اضافه شده است


نقل قول از s_habibee
حال به بررسی روایت إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ. می پردازیم.
این روایت اگر چه صحیح السند است اما متن آن صحت ندارد. و محتوای آن غالیانه می باشد.

برای این که ببینیم غلات و درجه حداقلی آن یعنی مفوضه چه اعتقادی درباره ائمه دارند بهتر است خلاصتا بگوییم که:

1- پیامبر و ائمه از ماده ای متفاوت با سایر بشر و اولین مخلوقاتی هستند که آفریده شده اند (خلقت نوری)
2- تفویض قدرت و مسئولیت امور عالم خلقت بدیشان توسط خداوند
الف: خلق، رزق، میراندن و ...پ
ب: تشریع یا نسخ حکم شرعی، حلال کردن حرام و حرام کردن حلال
ج:آگاهی بر غیب
د: دریافت وحی
ز: دانستن زبان همه انسان ها و حیوانات و پرندگان
ر: توانایی نامحدود و علم نامحدودو و خالق همه چیز و حضور روح آن ها در هم جا

بنابراین همان طور که می بینید مورد اول یعنی خلقتی متفاوت با دیگران و تفاوت آن ها از لحاظ جسمی از اندیشه های مفوضه است که هر دو این گروه ها یعنی غلات و مفوضه مورد طرد حضرات ائمه قرار گرفته اند.

در خصوص روایت حاضر نیز بنده با بررسی روایتی دیگر با محتوایی مشابه،دریافتم که در این روایت دست برده شده است و علی رغم صحت سندی متن آن تغییر کرده است و چند و چون آن را در سطور بالا توضیح دادم.

اما بررسی روایت دیگر که دارای تشابه محتوایی با روایت فوق است:


جناب حبيبي عذر مي خواهم اما يا شما ناصبي هستيد كه منكر فضائل حضرت صديقه طاهره س مي شويد و يا اينكه جهل به قران، و سنت و تاريخ داريد كه ان شا الله در دامه ثابت خواهيم نمود غلات و موفضه هست

فرموديد اين روايت از غلات هست حال انكه راويان ان همه گي يا از اصحاب اجماع هستند و يا افراد مورد موثوق نزد رجاليون شيعه فلذا وقتي روات اين روايت به درجه اعتبار ان هم رسيد ، وقتي روات ان از كبار ناقلين و اجلا اصحاب اهل بيت هستند فلذا ديگر تمامي سياه نمايي هاي شما را باطل مي كند زيرا در بين انها غلاتي وجود ندارد كه بخواهد غالي گري كند مگر اينكه شما سه امر زير را كاملا علمي و تاريخي پاسخ گو باشيد

1. اصل اين روايت چه بوده كه دستكاري شده هست
2. چه كساني انرا دستكاري نموده اند
3. كدامين جملات را اضافه نموده اند و كدامين را حذف نموده اند

دوست عزيزم وقتي شما مي خواهيد بر يك روايتي رديه بزنيد بايد مستند و مستدل باشد و نه اينكه مانند ذهبي كه مي گفت يشهد القلب انه الباطل شما هم نداي قلبيتان را براي ما ارجاع دهيد و ما هم با يك به به و چه چه گفتن قائل بر فرمايشات حضرتعالي شويم فلذا شما عاجزيد از پاسخ به اين سوالات ما و عجز شما هم بطلان ادعايتان را مي رساند

اما رديه بر مطالب حضرتعالي:

روايت فوق سه فضيلت براي حضرت صديقه طاهره جعل و نصب مي كند كه اينها مناقشات خنده دار حضرت عالي گويا به خاطر اين است توان ديدن فضائل اهل بيت را نداريد و جناب بيهقي چه زيبا فرمودند:
قال البيهقي رحمه الله وإذا ظهر أن حب الصحابة من الإيمان فحبهم أن يعتقد فضائلهم ويعترف لهم بها ويعرف لكل ذي حق منهم حقه ولكل ذي غنا في الإسلام منهم غناه ولكل ذي منزله عند رسول الله صلى الله عليه وسلم منزلته وينشر محاسنهم ويدعو بالخير لهم ويقتدي
آنچه که از اين بيان استفاده مي شود اين است که حب به صحابه به اين است که به فضائل صحابه اعتراف و آن را انتشار دهي و الا اگر کسي اين کار را نکند نسبت به صحابه بغض دارد
شعب الإيمان ج 2 ص 192

سوال ما از شما اين هست براي چه نسبت به صديقه طاهره بغض و كينه داريد و نمي توانيد فضائل ايشان را ببينيد و حتي از انتشار ان هم نهي مي كنيد؟ دشمني با حضرت زهرا س دشمني با رسول الله هست شما به ما بفرماييد براي چه با رسول الله ص دشمني داريد؟ و هدفتان از اين دشمني چيست؟

مطلب بعدي اين مي باشد اين روايت اصلا ارتباطي با غالي گري ندارد زيرا غلات ان كساني هستند كه اهل بيت را به مقام الوهيت و الويت ارتقا مي دهند حال انكه اين فضائل نتنها تار و پود قراني دارد بلكه اقرار بسيار از بزرگان و الخصوص عمر بن خطاب نيز پشتوانه اي براي ثابت كردن اين روايت هست
جناب حبيبي به روايت زير دقت بفرمايد:
امیرمومنان علی(ع) به سلمان محمدی(ص) می فرماید: یا سلمان! نزلونا عن الربوبیة ، وادفعوا عنا حظوظ البشریة ، فانا عنها مبعدون ، وعما یجوز علیکم منزهون ، ثم قولوا فینا ما شئتم ، فان البحر لا ینزف ، وسر الغیب لا یعرف ، وکلمة الله لا توصف ، ومن قال هناک : لم ومم ، فقد کفر؛
ای سلمان! ما را از ربوبیت پائین بیاورید و دفع کنید از ما بدیهای بشریت را که ما از ربوبیت دوریم واز آنچه برشما جایز است ، پاک و منزه هستیم! سپس هر آنچه می خواهید به ما نسبت دهید که دریا تمام نشدنی و سر غیب شناخته نشدنی و کلمة الله ،وصف ناشدنی است.

فلذا روايت مذكور امام كاظم ع ارتباطي با مقانم الهويت اهل بيت ندارد و همان گونه كه مولا علي ع فرمودند ما را از مقام الوهيت نزول دهيد و هر انچه در مورد ما مي خواهيد بگوييد زيرا ما درياي نا تمام شدني هستيم


پاسخ به شماره 1:
اينكه اهل بيت از چه افريده شده اند بسيار واضح هست اگر قران بخوانيد پاسخ خودتان را مي گرفتيد انما انا بشر مثلكم اما اينكه چه كساني اين مطالب را به اهل بيت نسبت مي دهند و يا نمي دهند به ما و روايت ارتباطي ندارد اما ما مي خواهيم بدانيم كه نوع افرينش حضرت زهرا س چه ارتباطي واقعا باشهادت حضرت دارد؟ واقعا راهي بهتر براي تخطئه روايت پيدا نكرديد كه اينگونه متوسل به مطالب نامربوط شده ايد؟ ههههههههههههههههه

پاسخ به شماره 2:
شما فرموديد كه تفويض امور به واسطه خدا به دست اهل بيت نوعي غالي گري هست حالا من از شما سوال مي كنم اگر تفويض امور به اذن الله نوعي غالي گري هست ايا حضرت عيسي از غلات و موفضه بودند كه فرمودند:

أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىءُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ ال عمران 49
من از گل براى شما [چيزى] به شكل پرنده مى‏سازم آنگاه در آن مى‏دمم پس به اذن خدا پرنده‏اى مى شود و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى‏بخشم و مردگان را زنده مى‏گردانم و شما را از آنچه مى‏خوريد و در خانه هايتان ذخيره مى‏كنيد خبر مى‏دهم

در اين ايه كلكسيوني از غالي گري حضرت عيسي مشاهده مي شود، هو الشافي، هو المحيي، ايشان شفا مي دند، مرده زنده مي كنند، غيب مي گويند كور شفا مي دهند ماشا الله حضرت عيسي از غلات بودند يا اينكه خداوند غلات را به عنوان انبيا جعل و نصب مي كند؟

جناب حبيبي شما هنوز فرق بين تفويض امور به اذن الله با تفويض استقلالي را نمي دانيد چيست كه همچنين اشكال خنده داري مي كنيد

اما بزرگ غلات و مفوضه امت رسول الله به زغم جناب حبيبي، يقينان عمر بن خطاب هست البته ايشان نتنها مفوضه هستند بلكه موسس فرقه غالي گري نيز هستند زيرا با سند صحيح گفته:
حدثنا أبو مسلم حدثني أبي أحمد حدثنا سليمان بن حرب ثنا حماد بن زيد عن يحيى بن سعيد عن عبيد بن حنين عن حسين بن على قال صعدت إلى عمر رضي الله عنه وهو على المنبر فقلت إنزل عن منبر أبي واذهب إلى منبر أبيك قال من علمك هذا قلت ما علمني أحد قال منبر أبيك والله منبر أبيك والله منبر أبيك والله وهل أنبت الشعر على رؤوسنا إلا أنتم جعلت تأتينا جعلت تغشانا.از حسين بن علي (عليهما السلام) نقل شد است كه: بر منبر بالا رفتم در حالي كه عمر بر منبر نشسته بود، به او گفتم: از منبر پدر من بيا پايين و برو بر منبر پدر خودت بنشين. عمر گفت: چه كسي اين سخن را به تو ياد داده است؟ گفتم: كسي به من ياد نداده است؟ عمر گفت: منبر پدر تو است، سوگند به خدا كه منبر پدر تو است، آيا جز شما كس ديگري بر سر ما مو رويانده است؟ چه قدر شايسته است كه روزي پيش ما بياي و به ما سر بزني.العجلي، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاي 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج 1، ص 301، رقم: 310، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م.

و در روايتي كه ذهبي و ديگران نقل كرده‌اند آمده است:
وهل أنبت على رؤوسنا الشعر إلا الله ثم أنتم.
آيا جز اين است كه مو را بر سرما خداوند و سپس شما رويانده‌ايد؟
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 285، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

شمس الدين ذهبي در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام همين روايت را نقل و گفته است:
إسناده صحيح.

همان طور كه مشاهده كرده وقتي رويش مو انسانها به واسطه اهل بيت باشد ديگر رزق و روزي دادن به انها كه ديگر چيزي نيست و جناب عمر بن خطاب نيز به ان يعني ولايت تكويني اهل بيت اقرار دارد

اگاهي بر غيب و درياف وحي نيز ديگر جاي تعجب ندارد، همان گونه كه حضرت عيسي داشته اهل بيت داشته اند همان گونه كه عمر بن خطاب علم غيب داشته و با وحد در ارتباط بوده حال شما را چه مي شود كه اهل بيت نيز به وحي در ارتباط بوده و علم غيب داشته باشند؟

علم غيب عمر بن خطاب

کشف اسکایپ و وی چت در زمان خلیفه دوم !!!

علم غیب ائمه ع و منافات با شهادت ائمه

جالب اينجا هست اگر اين ويزگي هاي را اربابان شما داشته باشند اين عين ايمان و توحيد هست اما اگر شيعه بگويد اهل بيت علم غيب دارد او از غلات بوده و كافر و مشرك هست ضمن اينكه خداوند در قران ايه 26 و 27 سوره جن مي فرمايد ما به اناني كه دوست داشته باشيم علم غيب عطا مي كنيم

دانستن زبان حيوانات هم از اموري هست بعضي از انبيا مانند حضرت داوود نيز به ان اشراف داشتند اند و اين مسئله باز نشان از ان دارد كه چقدر از قران دور هستيد

وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یا أَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَأُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ«16»
و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.»

بنده از شما سوالي دارم، چگونه مي شود كه حضرت سليمان و داوود به عنوان خليفه و پيغمبر خدا توانايي سخن با حيوانات را دارند اما حضرت محمد ص، سيد المرسلين، رحمت للعالمين نمي تواند اين ويزگي را داشته باشد؟ ايا شما حضرت محمد كه خاتم النبين هست و همه ويزگي هاي انبيا بر ايشان نصب شدده را از حضرت داوود ع هم كمتر مي دانيد؟

خداوند در مورد حضرت داوود مي فرمايد اني جاعلك خليفه في الارض حضرت داوود خليفه خدا بوده و خداوند اين قدرت را در ايشان تفويض نموده است حال چگونه مي شود كه حضرت مهدي ع كه ايشان هم خليفه خدا هستند داراي اين قدرت نباشند؟ كمااينكه در مصادر اهل سنت با لفظ المهدي خليفه الله با سند صحيح هم وارد شده است امده

جناب حبيبي، شما هنوز نمي دانيد وقتي يك مسئول شرك براي خود جانشين انتخاب مي كند در غياب خود تمامي امور را براي جانشين و معاونش تفويض مي نمايد ايا شما خداوند را هم از يك رئيس شركت هم كمتر مي دانيد كه نمي تواند براي جانشينان همانا در سوره بقره مي فرمايد اني جاعل في الارض خليفه وقتي انبيا را جانشينان خود مي داند اين قدرت هاي تكويني خود را در انها توفيض ننمايد؟ ايا از منظر شما قدرت خالق از يك مخلوق و فهم و شعور يك خالق از مخلوق در منظر شما كمتر هست؟
حالا ما غالي هستيم يا شما؟ شما قدرت يك مخلوق را از خالق كمتر مي دانيد چگونه هست كه تفكر شيعيان را مورد جرح و ضعف قرار مي دهيد؟
اصلا سخن گفتن با حيوانات، علم غيب، وحي اينها چه ارتباطي با شهادت حضرت زهرا س دارد؟
اعراب ضرب المثلي دارند و مي گويند الغريق يتشبث بكل حشيش شخص مي خواهد غرق شود و به هر خار و خاشاكي چنگ مي زند حال شده كار شما، ما در مورد شهادت بي بي سخن مي گويد شما امده ايد برايمان از علم غيب و وحي و توسل و برك سخن مي گويد، دوست عزيز ايا خودتان، به مطالبي كه نوشته ايد دقت كرده ايد و انها را خوانده ايد؟ فاين تذهبون؟

و اينكه روح انها در همه جا هستند با هم نشان از عجز شما به حقيقت قران هست، اين يعني جنگ شما با اهل بيت باعث شده است كار به جايي برسد كه حتي قران را هم انكار كنيد
وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ. زخرف/45
از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‏ایم بپرس: آیا جز خداى رحمان ، خدایان دیگرى را براى پرستش آنها قرار داده بودیم؟

انبيا اگر روحشان در همه جا نيست و شاهد نيستند چگونه مي شود كه از انها سوال مي كند؟ شما غالي هستيد؟ خداوند غالي هست؟ قران غالي گري را رواج مي دهد؟ براستي كدام گزينه روي ميز شما هست؟

وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (التوبه/105)
بگو: عمل کنید ، که خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید و شما به نزد داناى نهان و آشکارا بازگردانده مى‏شوید و او از اعمالتان آگاهتان خواهد کرد.

جناب حبيبي نتنها اهل بيت بلكه مومنان هم شاهد بر اعمال ما هستند ايا باز هم مي توانيد اين نصوص صريح را به نام غالي گري رواج دهيد؟ يا نكند شما هم مانند نواصب اهل بيت را از مومنين نمي دانيد كه بخواهيد بگويد انها شاهد اعمال ما نيستند؟ نكته سوم اهل بيت از شهدا هستند و شهدا هم زنده اند و يك فرد زنده چگونه نمي تواند در همه مكان ها حاضر شود؟

ما منتظر مي مانيم تا يك رديه كاملا علمي و اساسي بزنيد و نه اينكه مطالبي را از سايت هاي معاند برايمان كپي و پيست و ارسال كنيد


امضای kheymegahabalfazl
هر که می خواهد شهداء را بشناسد باید داستان کربلاء را بخواند. *شهید سید مرتضی آوینی*



قالَ آلامام مهدي(عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

امام مهدي فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد
پنجشنبه 07 فروردین 1393 - 14:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از kheymegahabalfazl به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ammarshia / hezbollah / maedeh /

kheymegahabalfazl آفلاین
ارسال‌ها : 3047
عضویت: 15 /4 /1391
تشکرها : 1059
تشکر شده : 2211
پاسخ : 10 RE عدم اعتبار حدیث ان بنات الانبیا لم یطمثن
نقل قول از s_habibee
اما بررسی روایت دیگر که دارای تشابه محتوایی با روایت فوق است:
به این حدیث توجه کنید:
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 460
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ ع أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مَلَكٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ ص فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّي فَطَمْتُكِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُكِ مِنَ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ فِي الْمِيثَاقِ.

ابتدا پرسش این است که: حضرت فاطمه(س) چه فرقی از لحاظ جسمی با دیگر دختران یا زنان دارند که نباید عادت ماهانه ببینند و علاوه بر آن نیز خداوند به ایشان علم خدادای عطا می کند. این همان اندیشه غلات و مفوضه است که خلاصه افکار آنان را در بالا نوشته ام.
ضمن این که ایشان حتی امام هم نیستند تا به قول مفوضه خلقت شان و جسم شان متفاوت از دیگران باشد.

اما بررسی روایت اخیر:
اگر منظور از بهذا الاسناد، اسناد حدیث قبلی باشد به قرار زیر است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِي‏

صالح بن عقبة بن سمعان به قول ابن داود در رجالش ص 552 ثقه است اما از ضعفا روایت می کند
اگر منظور از محمد بن الحسین، محمد بن الحسين بن سعيد باشد وی نیز غالی است (رجال ابن داود، ص: 541‌)

اگر محمد بن یحیی، محمد بن يحيى المعاذي باشد وی نیز مطلقا ضعیف است (رجال ابن داود، ص: 545‌)

عبد الله بن محمد الجعفي‏ نیز کلا ضعيف است (الرجال (لابن داود)، ص: 471)

در مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج‏3، ص: 262 پاورقی شماره 2: في معجم رجال الحديث: عبد اللَّه بن محمّد الجعفيّ: روى عن جابر بن يزيد الجعفيّ و هو ضعيف‏. بنابراین وی از ضعفا روایت می کرده است.

در مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمةج‏4، ص: 428:
و أمّا عبد اللّه: ففي النجاشي في ترجمة جابر: أنّه ضعيف «رجال النجاشي 129/ 332.»، و تبعه‏ الخلاصة «رجال العلامة 238/ 30.»، و الظاهر أنه لكونه من أصحاب جابر، و سريان الغلوّ منه إليه، فيرتفع بارتفاعه عنه، بل أوضحنا جلالته و علوّ مقامه، و يضعفه أيضا رواية جعفر عنه الذي قالوا فيه: روى عن الثقات «3». و يروي صالح بن عقبة عنه كثيرا «الكافي 6: 374/ 1.»، و يظهر من الصدوق أيضا أن كتابه معتمد الأصحاب «الكافي 6: 374/ 1.».



با تشكر

جناب حبيبي اول اينكه انتظار مي رود وقتي متن عربي مي اورد انرا ترجمه هم كنيد زيرا همه مانند شما مسلط به زبان عربي شايد نباشند

روايت مذكور به شرح ذيل مي باشد:

«عن أبي جعفر (ع) قال لما ولدت فاطمه (س) أوحي إلي ملك فانطلق به لسان محمد (ص) فسماها فاطمه ثم قال إني فطمتك بالعلم و فطمتك من الطمث ثم قال ابو جعفر والله لقد فطمها الله بالعلم و عن الطمث في الميثاق»
«خداوند در وجود فاطمه از همان روز اول علم و معرفت و درك را ريخت و تمام زشتيها را از او دور داشت»

خوب در اين روايت موجود كه حضرتعالي امديد انرا به اصطلاح خودتان مورد تضعيف قرار داديد و سپس افاضه كنيد بله اين دست روايات به دست غاليان مورد نشر و تدوين قرار گرفته است فلذا روايت ان الفاطمه صديقه الشهيده هم باطل هست، يك نوع انگشت نگاري محسوب مي شود كه دست خودتان نيز گير هست زيرا ما تشكر مي كنيم از شما قبل از اينكه اين روايت را بياوريد كار ما را براي خط بطلان كشيدن به نوشته هايتان اسان نموديد

حالا به سخن خودتان دقت و تعملي بفرمايد:

نقل قول از s_habibee
بنابراین این که سند یک حدیث صحیح است دلیل بر صحت متن آن نیز نمی باشد.

اين سخن شما يك فرمايشي هست كه بالعكس هم قابل پذيرش بوده زيرا ممكن هست يك روايت به لحاظ رجالي مورد ضعف باشد اما به لحاظ دلالي و درايه اي مورد صحت و سلامت و درجه اعتبار باشد و ما اعتبار اين روايت را از قران ثابت مي كنيم

انچه در اين روايت وجود دارد و شما انرا غالي گري مي دانيد سه ويزگي هست

1. علم
2. معرفت
3. دوري از زشتي

جناب حبيبي گويا فراموش كرده اين اين سه صفات از ويزگي هاي منحصر بفرد حضرت زهرا س را خود قران بر ان تاكيد و اشاره نموده است و ديگر هيچ راه و ضرورتي براي برون رفت از اين رسوايي نداريد چون وقتي مقامي را كه خداوند بر كسي نصب كند جايي براي عرضه كردن حضرتعالي را نمي گذارد

دوستان عزيز علم و معرف حضرت زهرا س را خداوند در ايه 61 سوره ال عمران يعني ايه مباهله ثابت نموده است

ولمّا نزلت هذه الآية : (فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائكم) دعا رسول اللّه ص عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً فقال : اللهمّ هؤلاء أهلي.
پس از نزول اين آيه رسول خدا علي، فاطمه، حسن و حسين را صدا زد، آنگاه چنين دعا كرد: خداوندا اينان خاندان من هستند.
صحيح مسلم: 7/120 ح 6373، (5/23 ح32) كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علي رضي اللّه عنه، مسند أحمد: 1/185، صحيح

اين ماجرا بر مي گردد به مباهله رسول الله با مسيحيان كه حضرت انها را به مباهله فرا خواند فلذا حضرت رسول ص براي اين مباهله به افرادي نياز داشتند كه به لحاظ ميزان علمي در بالاترين سطح باشند تا بتوانند در اين مباهله بر دشمنانشان فائز ايند فلذا رسول الله عالمترينان امت خود يعني حضرت زهرا س و مولا علي ع و حسنين عليهما سلام اجمعين را با خورد بردند

پس جناب حبيبي ما به واسطه قران مقام علمي حضرت زهرا س را ثابت نموده ايم

اما مي ماند طهارت ايشان:

خوب مسئله ايه تطهير كه معرف حضورتان هست ايه 33 سوره احزاب كه حقير و بقيه اساتيد سايت هم در اين زمينه مفصلا بحث نموده ايم و مي توانيد از لينك هاي زير پيگير باشد

امهات المومین :ایه تطهیر در حق اهل بیت ع است

در نتيجه مسئله درك، علم و دوري از زشتي حضرت زهرا س مسند و مقامي هست كه خداوند در قران انرا به صراحت بيان نموده است و ادعاهاي شما را نيز خداوند با توجه به نصوص خودش باطل مي كند

ثانيا شما در اين روايت فرموديد راويان ان غالي هستند فلذا روايت باطل هست چون موفضه ها انرا بيان نموده اند خوب من از شما سوال مي كنم در روايت ان الفاطمه الصديقه الشهيده كدام راوي غالي هست كه شما انرا را به لحاظ درايه ضعيف مي دانيد؟

ثالثا اين رواياتي كه ما به ان استناد كرديد و فرموديد به لحاظ رجالي هم ضعيف هست نتنها متن و درايه ان ريشه قراني دارد بلكه اسناد ان به درجه استفاضه رسيده است و نيازي ديگر به بررسي سندي ندارد

«الطمث إلا بتكلف بأن يجعل الطمث كناية عن اخلاق و الافعال الذميمه أو يقال علي الثالث لما فطمتك عن الادناس الروحانية و الجسمانية فانت تفطم الناس عن الادناس المعنوية»
فاطمه از زشتيها جدا شده لذا همانطوركه اخلاق بد از ذات او دور است با رهبري خود انسانها را بايد هدايت كند. علم در وجود فاطمه است لذا بايد اين علم را به ديگران بدهد.

از اين دست روايات در كتب شيعه بسيار هست و همچنين در كتب اهل سنت پس اين روايت نتنها از منظر قران مسئله اي ثابت و مبسوط هست بلكه از ديدگاه سنت نيز كاملا قابل قبول و پذيرش بوده

در پايان هم فرموديد ايشان حتي امام هم نيستند كه بخواهند نوع خلقتشان متفاوت باشد، دوست عزيز گويا شما نيز از تابعين غلات شده ايد زيرا رسول الله به لحاظ خلقت تفاوتي با مردم ندارد و اين امر خود مويد اين هست كسي امام باشد و نباشد ارتباطي در نوع ساختار و الگوريتم خهلقت او ندارد زيرا رسول الله فرمودند انما انا بشر مثلكم سوره كهف ايه 110

در مورد اينكه ايشان امام بودند يا خير، بستگي دارد تعريف شما از امام چه باشد، امام يعني پيشوا، اري حضرت زهرا س براي امت رسول الله ص يك امام و پيشوا و الگو بوده اند و نتنها اينكه براي امت بلكه حجتي براي ائمه نيز بوده اند و همچنين اسوه اي براي حضرت مهدي ع

الگوی حضرت مهدی عج چه کسی است ؟؟

و همچنين امام حسن عسگري فرمودند نحن حجت الله علي خلقه و الفاطمه حجت الله علينا

پس شما به واسطه اين روايت هم نتوانستيد چيزي را ثابت كنيد هيچ بلكه به ما براي اينكه بخواهيم كمي فضائل حضرت زهرا س را بيشتر بخوانيم و انرا تعميم و انتشار دهيم و ايشان را ثابت كنيم هم كمك نموديد

اما عمده تنقيصات شما بر مسئله عادت ماهانه بوده است و فرموديد حضرت زهرا س با ديگر زنان جه فرقي دارد، دوست عزيز گويا در منظر شما دختر رسول الله بايد يكسان باشد با تمامي زنان ؟ گويا در منظر شما كسي كه غضبش غضب خدا هست بايد در منظر شما يكسان باشد؟ گويا حبيبه رسول الله بايد در منظر شما با همه بانوان يكي باشد؟
چگونه مي شود شما عايشه را افضل النسا مي دانيد اما اگر حضرت زهرا س به اقرار رسول الله و خود عايشه افضل باشد اين خلاف قران هست و اشاعه اين مطلب هم غالي گري مي باشد؟

اين سخن شما مانند اين هست كه من از شما سوال كنم چه فرقي بين رسول الله با بقيه انبيا هست كه ايشان را خداوند در سوره انبيا ايه 107 رحمت للعالمين مي داند (وما ارسلناك الا رحمت للعالمين) اما اين تعبير را براي بقيه انبيا بكار نبرده است؟ نكند از منظر شما خداوند هم غالي بوده است؟ يا اينكه قران هم به واسطه غالي گران دچار تحريف شده است؟

بنده از شما سوال مي كنم چه فرقي بين حضرت مريم با ساير بانوان هست كه ايشان بدون همسر بايد فرزندي را حمل كند اما بقيه بانوان بايد با قرار گرفتن نطفه مرد در حم انها باردار شوند؟ نكند در موضوع حضرت مريم هم خداوند غالي گري كرده است؟ يا اينكه خداوند خودش سرمنشا غلات و موفضه ها بوده است؟

جناب حبيبي ايا شما ناراحت هستيد و با قدرت الهي مشكلي داريد از اينكه الله عز وجل بخوهد به كسي نسبت به كسه ديگر برتري دهد؟

اگر شما مسلمانيد بايد تابع الله باشيد يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و همچنين نبايد از خداوند تقدم پيدا كنيد يا ايها الذين امنوا لا تقديم بين يدي الله

ولي ما مي بينيم نتنها اينكه بر خدا تقدم داريد بلكه مانند عمر بن خطاب براي خدا تكليف هم تعيين مي كنيد

روايت عدم حيض در حضرت صديقه طاهره در نزد شيعه و سني مجمع عليه و متواتر هست و ديگر نيازي به شبهات خنده دار نيست كه اگر نياز باشند انها را اشاعه خواهيم داد

اما امام موسي كاظم ع فرمودند دختران انبيا دچار حيض نمي شوند، چرا شما در مطالبتان افاضه نكرده ايد كه چه فرقي بين دحتران انبيا و ساير زنان هست و مستقيما اشاره به حضرت زهرا س كرده ايد؟ ايا اين چيزي جز بغض به خانوم را مي رساند؟

علي ايحال اينكه خداوند در قران به عدم حيض حضرت مريم ع هم اشاره كرده هست حال اين چه چيزه عجيبي هست كه ذهن شما را درگير خود نموده است؟
خداوند متعال در آیه ی 42 سوره ی آل عمران اعلام می کند که حضرت مریم (سلام الله علیها) تطهیر شده است:
« وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ »
بد نیست بدانیم که در زبان عرب وقتی به یک زن طاهر یا طاهره گفته می شود ، یک معنایش پاک بودن او از آلودگی های مربوط به زنان است . در واقع طهارت برای یک زن ، حالت مقابل حیض را دارد :
طَهُرَ الشيء من بابي قَتَلَ و قَرُبَ ( طَهَارَةً ) والاسم ( الطُّهْرُ ) وهو النقاء من الدنس و النجس وهو ( طَاهِرُ ) العرض أي بريء من العيب ومنه قيل للحالة المناقضة للحيض ( طُهْرٌ ) و الجمع ( أَطْهَارٌ ) مثل قُفْلٍ و أَقْفَال و امرأة ( طَاهِرَةٌ ) من الأدناس و ( طَاهِرٌ ) من الحيض بغير هاء وقد ( طَهَرَتْ ) من الحيض من باب قتل .
المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، الفيومي، ج 2 ص 379

حال سوالات خودتان به خودتان بر مي گردد كه چه فرقي بين حضرت مريم ع با ساير زنان هست؟ خلقتش نوري بوده؟ چه بوده؟ و الي اخر
زحیلی در " التفسیر المنیر " ج 3 ص 224 در تفسیر آیه 42 سوره آل عمران چنین می گوید :
" أخبرت الملائكة مريم عليها السلام أن اللّه اختارها لكثرة عبادتها و زهدها و شرفها و طهارتها من الأكدار و الوساوس و من سفساف الأخلاق و ذميم الصفات (و هو التطهير المعنوي) ثم اصطفاها ثانيا بالتطهير الحسي كعدم الحيض و النفاس و الولادة من غير جماع، و فضلها على نساء عالمي زمانها، فهي طاهرة من الأدناس و الأرجاس من الحيض و النفاس و غيرهما، و من العيوب و النقائص البشرية الحسية و المعنوية. و مثلها السيدة فاطمة الزهراء التي ما كانت تحيض، و لذلك لقبت بالزهراء. "
( ملائکه به مریم علیها سلام خبر دادند که خداوند ایشان را بخاطر کثرت عبادت و زهد و شرف و پاکی از بدی ها و وساوس شیطانی و زذایل اخلاقی و صفات مذموم انتخاب نموده است ( این ها همان تطهیر معنوی می باشند ) و سپس ایشان را انتخاب نموده است برای تطهیر حسی همچون نداشتن حیض و نفاس و وضع حمل از غیر جماع .
و ایشان علیها سلام را بر زنان زمان خودشان برتری بخشید . پس ایشان از هر گونه پلیدی و رجس حیض و نفاس و غیره و از عیوب و نقایص بشری ، حسی و معنوی پاک بوده است .
و همانند ایشان خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشد که حیض نمی شدند و برای همین به زهرا ملقّب شدند. )
دکتر وهبه زحیلی هم اکنون عضو " المجامع الفقهیة " در جده ، رئیس بخش فقه اسلامی و مذاهب آن در دانشگاه دمشق ، عضو مجلس اعلای افتاء در سوریه ، عضو " لجنة البحوث والشؤون الإسلامية "و هيئت تحريریه مجله " نهج الإسلام " و و و ... می باشد .



نقل قول از s_habibee
بنابراین در نتیجه گیری عرض می شود که:
بنابراین وجود افراد ضعیف و محتوای غالیانه آن که عبارت است از نداشتن عادت ماهانه و علم خدادادی، حدیث اخیر را غیرمعتبر می سازد و حدیث إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْن بنابر اشتراک محتوا علی رغم صحیح السند بودن از اعتبار می افتد و استناد به آن غیرقابل توجیه است.

نکته بسیار مهم:
(این قسمت را به نقل از آیت الله سید حسین مدرسی طباطبایی می نویسم) یكی آن كه تحلیل ونظر را باید با تحلیل و نظر درست علمی نقد كرد، نه با نقل قول یا با استناد به مألوفات ذهنی. تا آن جا كه به تاریخ و مسائل دوران ائمه اطهار مرتبط می‌شود همه كسانی كه پس از دوران حضور آن بزرگواران تا روزگار حاضر در جامعه تشیع زندگی كرده‌اند از نظر منابع اطلاع و امكانات فحص و حق اظهار نظر، بیش و كم در وضعیت مشابهی بوده و هستند. شاید با این اختلاف كه اهل عصر ما بر بسیاری منابع قدیم دسترسی دارند كه قدما گاه حتی نام آن را هم نشنیده بودند. محدثان شیعه نیز در عصر غیبت صغری و قرن پس از آن، ظاهراً آنچه ارزش نقل داشته است. حتی در متعارضات و متناقضات، در جوامع حدیثی خود جمع آوری و تدوین كرده‌اند. در یكی دو منبع مشهور گمشده نیز اگر فی الواقع نقل و روایت بود كه شق القمر می‌كرد لامحاله شیخ الطایفه در آثار خود نقل فرموده بود. از سوی دیگر،‌ از روزگار غیبت صغری تا اواخر قرن چهارم، اختلاف نظر و درگیری در جامعه شیعه، به خصوص میان دو مكتب فكری كوفه وقم، پاره‌ای از اهم اصول عقیدتی شیعه را در بوته ابهام و اجمال شدید نهاده بود تا سرانجام، عمدتاً به بركت نبوغ علمی شیخ مفید – اعلی الله درجته – و استدلالات و تحلیلات كلامی او، سر و سامان گرفت (هر چند حتی در مكتب فكری او نیز هنوز مسائلی مانند «ثّم جعلت اجر محمّد صلّی الله علیه و آله مودتهم فی كتابك» یا روایت «ما منا الا مقتول او مسموم» جا نیافتاده و وی با ایده اوّل در تصحیح الاعتقاد خود: ٦٨، چاپ تبریز، و با ایده دوم در همان كتاب: ٦٣ صریحاً و شدیداً مخالفت می‌كند). این كه كسی تصوّر كند بزرگان شیعه در قرن چهارم به خاطر نزدیك‌تر بودن به عصر حضور، آگاهی دست اول‌تری از مسائل داشته‌اند اندیشه‌ای به غایت نادرست است. پس این كه یك نظریه معاصر صرفاً به این دلیل رد شود كه فی المثل با گفته شیخ مفید یا بزرگان دیگر شیعه در آن ادوار نمی‌خواند یا با سخن نجاشی در مسأله‌ای كه سه قرن بر زمان او مقدم است مخالفت دارد نقد علمی نیست، چه رسد به آن كه سخنی را به خاطر مخالفت با گفته مرحوم شیخ آقا بزرگ در ذریعه و امثال آن از درجه اعتبار ساقط دانند

این که کامل الزیارات روایانش را توثیق کرده دلیلی بر وثاقت آن ها نمی شود زیرا این روایان در کتب رجالی ضعیفند.

والسلام


نتيجه گيري:

جناب حبيبي تمامي ادعا هاي شما من جمله، وحي، علم غيب، حيض و غيره مغارن با قران بوده و و معصوم نيز فرمودند كل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف، همه انها اباطيلي بيش نيست و ما منتظر مي مانيم مطالبي را ارائه كنيد كه محتواي علمي وقراني داشته باشد و نه اين نداي قلبتان باشد

مطالب اخريتان هم ارتباطي با موضوع نداشته است و در پايان هم اشاره كرديد به كامل الزييارت كه حقير نمي دانم اصلا اينها چه ربطي به موضوع تاپيك داشته است اما اينكه يك راوي در كامل باشد و در نزد ديگر عالم مورد ضعف باشد اين امري طبيعي در رجال شيعه هست زيرا علم رجال در نزد شيعه اجتهادي هست و نه تقليدي مانند اهل سنت و هر كسي بر اساس دامنه تحقيقاتي و ميزان موجوديت علمي خود فتوا مي دهد اما در مورد كامل اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد بد نيست به اقوال بعضي از علما هم نگاهي بيندازيد

آقاي خويي در اين باره مي‌فرمايند :
فإنك ترى أن هذه العبارة واضحة الدلالة على أنه لا يروي في كتابه رواية عن المعصوم إلا وقد وصلت إليه من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله .
اين عبارت ، دلالت روشني دارد بر اين كه ابن قولويه روايتي را از معصومين عليهم السلام نقل نكرده است ؛ مگر اين كه از افراد موثق از اصحاب ما باشد .
معجم رجال الحديث ، السيد الخوئي ، ج 1 ، ص 50 .
و شيخ حر عاملي نيز بعد از اين كه به وثاقت روات تفسير علي بن ابراهيم شهادت مي‌دهد ، در باره روات كامل الزيارات مي‌گويد :
وكذلك جعفر بن محمد بن قولويه فإنه صرح بما هو أبلغ من ذلك في أول مزاره .
و همچنين جعفر بن محمد بن قولويه به وثاقت روات كامل الزيارات شهادت داده است و تصريح او در اول كتاب كامل الزيارات نسبت به تصريح علي بن ابراهيم رساتر است .
وسائل الشيعة (آل البيت) ، الحر العاملي ، ج 30 ، ص 202 .

امضای kheymegahabalfazl
هر که می خواهد شهداء را بشناسد باید داستان کربلاء را بخواند. *شهید سید مرتضی آوینی*



قالَ آلامام مهدي(عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

امام مهدي فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد
پنجشنبه 07 فروردین 1393 - 15:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از kheymegahabalfazl به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ammarshia / hezbollah / maedeh / reza478 /
ارسال پاسخ
123»



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.



پرش به انجمن :



تماس با ما | حدیث صحیح السند در شهادت حضرت زهرا س در کتب شیعه | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | پیوند سایتی RSS


Powered by RozBlog.Com, © 2002-2012
Theme Translation to MyBB by B.Rahmani
Translation to Rozblog : Pcramz.rzb.ir
Theme design by Majid Online